اینستاگرام نوحه باران

متن کامل اشعار استاد فانی تبریزی (عباس داداش زاده) بخش دوم

مجموعه کامل متن اشعار ترکی و فارسی استاد فانی تبریزی (عباس داداش زاده) - بخش دوم

-------------------------------

حضرت مسلم ابن عقیل (علیه السلام)

 

عاشقان مستند از صهبای عشق

نقد جان، بازند در سودای عشق

 

در دل دلدادگان حسن یار

هست شوری وسعت دریای عشق

 

در سر شوریدگان حق پرست

هست تا روز جزا غوغای عشق

 

چهرشان از جذبة نور الاه

سرخ گردد چون رخ شیدایی عشق

 

سر زپا نشناسد از شوق لقا

عاشق سرگشتة صحرای عشق

 

هو زنان از شوق مستی و جنون

سر به صحرا می‌نهد رسوای عشق

 

غافلان در فکر جاهند و مقام

بی خبر هستند از سودای عشق

 

دیدة دل باز کن تا بنگری

در دل مستان حق غوغای عشق

 

هست آری هر که را شور و لا

سرخوش و مست است از مینای عشق

 

خواهی گر تو بیش از این اوصاف عشق

یا شناسای دل دانای عشق

 

گوش جان بگشای تا شر ذمه‌ای

گویمت از مستی شیدای عشق

 

«مسلم» آن شیدای ذات ذوالجلال

بود مست جام استغنای عشق

 

آنچنان مجذوب حسن یار بود

که نبودش سر مگر در پای عشق

 

کرده پند پیر میخواران به گوش

همچو دُر آویزه آن برنای عشق

 

دیده اندر کوفه راه وصل دوست

بسته چشم از هستی آن بنیای عشق

 

نائب فرزند ختم الأنبیاء

خود بود در راه حق جویای عشق

 

کو به کو در شهر غربت می‌گذشت

تا مگر یابد ره احیای عشق

 

خار غم در مزرع دل می‌نشاند

بشکفاند تا مگر گل‌های عشق

 

او أنا الحق بر زبان و سر به دار

گوش کو؟ تا بشنود آوای عشق

 

کوفیان را نیست آری گوش هوش

تا که پندی بشنوند از نای هوش

 

دید با آن دید اشراقی خویش

می‌رود یغما شود کالای عشق

 

شعله بر جان زد ز بیداد زمان

عاشق مست ولا، شیدای عشق

 

با صبا گفت ای صبا با شه بگوی

تا نیاید، نیست اینجا جای عشق

 

گو نیاید در دیار کینه‌ها

سرور کون و مکان مولای عشق

 

گو که اینجا حیله و مکر و فریب

کار دونان گشته، ای دانای عشق

 

کوفیان پیمان خود بشکسته‌اند

گو نیا بر کوفه، ای گویای عشق

 

جان و دل بادا فدایت خسروا

از دل و جان می‌کنم افشای عشق

 

مانده بی‌کس در میان ناکسان

آن سفیر آسمان پیمای عشق

 

آری آن سرگشتة عشق حسین‌(ع)

بود بی‌کس در غم مولای عشق

 

در سرش شوق لقای کبریاست

در لبش مولایَ یا مولای عشق

 

ناگه از هر سو روان شد تیر کین

همچو باران بر سر عنقای عشق

 

سنگباران بلا را شد سپر

آن یگانه گوهر والای عشق

 

پس نبردی کرد باخیل خسان

آن یل سرمست بی پروای عشق

 

آن نبردی که ندیده آسمان

دور خود گردیده تا، ز ابنای عشق

 

آن نبردی که همه افلاکیان

آفرین گفتند بر شیدای عشق

 

عاقبت با حیله و نیرنگ و جور

بسته گردید آن ید بیضای عشق

 

گفتم ای دل چیست جرمش؟ گفت هان!

کثرت حبّ علی(ع) مولای عشق

 

رفت بر دارالعماره آن همام

تا کند اثبات حق رسوای عشق

 

نغمة توحید بر لب زاشتیاق

گو، که موسی می‌رود سینای عشق

 

تا کند بر پا نماز عشق را

بست احرامی زجان، جویای عشق

 

چار تکبیری بزد بر هر چه هست

سالک حق، وارث عظمای عشق

 

من ندانستم چه شد در پشت‌بام؟

آسمان لرزید زان غوغای عشق

 

گرچه آمد بر زمین از بام، لیک

رفت سوی آسمان عیسای عشق

 

سجده‌ای در پای یار خویش کرد

گشت خونین صورت و سیمای عشق

 

کرد فتح‌البابِ عشق آن پاکباز

بهر آن هفتاد و دو شیدای عشق

«فانیا» گر عاشق دردی تو هم

 

استاد فانی تبریزی

موضوع: حضرت مسلم ابن عقیل (ع) ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

احوالات شب عاشورا

 

شب غرق سکوت و جمله ذرات

اندر رخ شاه اولیا مات

 

با خالق خود نموده خلوت

سرگرم دعا و در مناجات

 

از اهل کرم شود در آن دشت

هر لحظه عیان دوصد کرامات

 

اندر رخ هر کدام بیتی

صد معجزع و ظهور آیات

 

از مستی سرخوشان ساقی

حیران شده جمله سماوات

 

روشن دل جمله از فروغش

چون ظلمت شب ز نور مشکات

 

هستند همه چو بندگانی

در محضر کاشف مهمّات

 

آن شور و شعور و مستی

بتوان که بخواب دید هیهات !

 

شب رفت و دلی ز رفتن شب

شد جام دلم از غم لبالب

 

شب رفت بسوی صبحگاهان

تا روز بلا شود نمایان

 

میرفت سوی سحر شبانگاه

اما به قدوم لرز لرزان

 

گوئی دل شامگه خبر داشت

از شور و نشور آن بیابان

 

میرفت ولی نه روی عادت

میرفت و لیک لنگ لنگان

 

میرفت و به خویشتن همی گفت

یارب نرسد رسم به پایان

 

خورشید مگر ز هول آن روز

بودی ز طلوع خود هراسان

 

ای کاش نبود آخر شب

تا چاک کنم ز شب گریبان

 

ای کاش افق حجاب می شد

تا چهره کنم به پرده پنهان

 

ای کاش حجاب ظلمت شب

تا حشر نمی شکافت از تب

 

استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: احوالات تاسوعا و عاشورا ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

ای شرف کون و مکان یا حسین

پیکره عالمه جان یا حسین

 

ای هامی  ذراتیده روح روان

جوهره جان جهان یا حسین

 

عاشق اولوبدور سنه بوعالمون

قلبی کران تا به کران یاحسین

 

دولدوروب آفاقی حسین  نغمه سی

ذکرون اولوب ورد زبان یا حسین

 

عالم لاهوت اولوب مسندون

ای باشی عرشه اوجالان یا حسین

 

عرشه عروج ائتماقا  یوخدورسنه

قید مکان قید زمان یا حسین

 

راه حقیقتده سنون حسنووه

عاشق اولوب پیر و جوان یا حسین

 

فکر و خیالین دی وئرن روز و شب

جسمه توان روحه روان یا حسین

 

پرچم اسلام و دیانت بوگون

سنله تاپوپ نام و نشان یا حسین

 

جمله عناصر دی سنون لشگرون

کیمدی مگر شمر و سنان یا حسین؟

 

قهرین اولوب دشمنه دوزخ یقین

مهرین اولوب یاره جنان یا حسین

 

نیزه باشین وادی طور ایله دون

روشن اولوب سر نهان یا حسین

 

قانون آخوب ییرده انالحق یازوب

حقی ائدوب خلقه عیان یا حسین

 

یاندی اورک آتش هجرانووه

زینبم ای جسمیمه جان یا حسین

 

باخ باجوون ، درد و غم و غصه دن

اولدی رسا قدی کمان یا حسین

 

ماه محرم دی اولوب شیعه لر

سینه زنان اشک فشان یا حسین

 

گلدی محرم آیی اما گینه

گلمدی اول قانین آلان یا حسین

 

ایله دعا گلسون او عیسی نفس

اولدی اورک لر هامی قان یا حسین

 

گلسه اگر مهدی صاحب زمان

عالم اولار باغ جنان یا حسین

 

ایستدی طبعیم سنی توصیف ائده

دلده ولی یوخدی توان یا حسین

 

فانی دلخسته یم احسان ایله

یاز منی ده نوحه یازان یا حسین

 

عباس داداش زاده (فانی تبریزی)

موضوع: حضرت امام حسین (ع) ,
زبان شعر و شاعر: نوحه ترکی , فانی تبریزی

-------------------------------

در مدح علی ابن موسی الرضا (علیه السلام)

 

دل هست به وصلت آرزومند

آرام دلم فراق تا چند؟

 

ما غرق غم و ملال و دردیم

هستی تو مرا طبیب دلبند

 

تو صابر و فاضل و رئوفی

ای حجّت کامل خداوند

 

هستیم همه زجان و از دل

از بودن بندة تو خرسند

 

اندر دو جهان بجز امامان

بر تو نبود نظیر و مانند

 

من شیفتة جمال یارم

ناصح تو دگر مده مرا پند

 

من عاشق مشهد الرضّایم

بر عزّت کردگار سوگند

 

از روز ازل دلم به عشقش

تا شام ابد گرفته پیوند

 

اوجان من است و جانِ جانم

جان چیست زحق بود نشانم

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام رضا (ع) مدح ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

در مدح علی ابن موسی الرضا (علیه السلام)

 

ای جان همه عالمیان در دل غبرا

وی روح سلاطین فنا در ره تقوا

ای جوهره عشق و وفا در دل شیدا

دل رفت به سودای سر زلف مطرا

جان در تب و تاب است ز هجران تو جانا

 

ای حجّت حق سرّ نهان کنز حقایق

مدحت نبود در خور ادراک خلایق

لیکن به وصالت شده دل راغب و شایق

لطفی کن و از دل بزدا زنگ علایق

توصیف کنم تا مگر آن طلعت زیبا

 

نافذ همه فرمان تو از ماه به ماهی

از بندگیت داده خدا منصب شاهی

کرسی و فلک،لوح و قلم،عرش الاهی

ذرّات جهان،کون و مکان،جمله کماهی

در سیطرِۀ حکم تو ماهیت اشیاء

 

نه کرسی و افلاک و زمین جمله کیهان

جوزا و اسد،قوس و حمل،عقرب و میزان

دلو و سرطان،حوت و جدی،سنبله،کیوان

اجرام فلک،جن و ملک،عالم امکان

هستند ز جان طالب فرمان تو شاها

 

ای آنکه به رخ موج زند جلوه توحید

یک لمعه ز رخسار تو صد چشمه خورشید

پیش قد دلجوی تو خم قامت ناهید

از جام روانبخش تو هر ذرّه که نوشید

خورشید شد و چرخ زنان رفت به بالا

 

روشن ز جمالت شده هر دیده حق بین

مبهوت وقار و کرمت جمله سلاطین

سرمست کمالات تو شد سوری و نسرین

مریخ و زمین،مشتری و زهره و پروین

دور حرمت چرخ زنان با دل بینا

 

رخسار تو ای جان جهان معدن انوار

از شمس رخت نور خدا هست پدیدار

مجذوب جمالت شده هر عارف بیدار

مهر تو دو صد جنّت و قهر تو دو صد نار

از مهر تو بر سالک حق،خلد مهیّا

 

تو جلوه حق،معدن عرفانی و حکمت

تندیس صفا،عشق و وفا،شور و محبت

احسان و کرم،جود و عطا،لطف و کرامت

فرزند نبی روح علی با همه دولت

محبوب خداوندی و خود بنده والا

 

سر مست لب لعل تو هر عاشق جانان

دلداده عشق تو دو صد بنده و سلطان

مدهوش تجلای رخت زاده عمران

در حکمت حق بنده تو را حضرت لقمان

استاد همه جن و ملک، آدم و حوا

 

ای کنج خرابات تو آباده عرفان

از فیض نگاهت شده دل بیدل و حیران

خاک حرم پاک تو ای شاه خراسان

مسجود ملک رشک فلک غبطه رضوان

منظور همه اهل جهان کعبه دلها

 

ای شمسه ایوان تو خورشید ممالک

وی بر همه ذرّات جهان حاکم و مالک

عشّاق جهان،پیر مغان،عارف و سالک

احرار زمان،پیر و جوان،خیل ملایک

مشغول طواف حرمت با دل دانا

 

آن گنبد زرّین تو بر عرش نگین است

صحن حرمت روضه رضوان برین است

عشّاق تو ای شاه جهان اهل یقین است

مشتاق تو با خیل ملک،روح الامین است

بر موسی جان خاک درت سینه سینا

 

عالم همه در دیدۀ حق بین تو زاهق

فرمان تو بر کون و مکان نافذ و فائق

پیمان عناصر به ره عشق تو واثق

اجرای فرامین تو بر عاشق صادق

چون شهد و شکر،هست بسی نوش و مهنّا

 

از همّت مردانگی و عشق و ارادت

یاران همگی با دل و جان رفته زیارت

ای حجّت حق پادشه عشق و کرامت

هر چند بدل موج زند شوق ضیافت

صد حیف نشد قرعه بنام من شیدا

 

توفیق تشّرف نشد امسال صد افسوس

دل خونم از این درد، نه از لطف تو مأیوس

ای کان کرم،میر هدی،پادشه طوس

از دور بود " فانی " مسکین تو پابوس

لطفی کن و درمان بنما غصه ما را

 

استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام رضا (ع) مدح ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

مظهر حسن خدایی

 

مظهر حُسن خدائیست دلارائی تو

شهرة دیر و حرم شد سر شیدائی تو

 

مردگان را بدمی زنده کنی همچو مسیح

آفرین بر نفس پاک و مسیحائی تو

 

سوسن و سوری و نسرین، همه گل‌ها به چمن

هیچ یک نیست در این باغ به زیبائی تو

 

دل صاحبنظران سوختی از نرگس مست

دل فدای تو و آن نرگس شهلائی تو

 

برفشان زلف پریشان که دل‌خون شده‌ام

تا به کی صبر نماید به شکیبائی تو

 

دل ما خون شد و از دیده برون ریخت که تا

بیند آن نرگس شهلای تماشائی تو

 

گر خرامی به چمن با قد چون سرو شود

قد شمشاد خم از قامت رعنائی تو

 

ای خوش آن جان که رود پیش رخت بر سر دار

ای خوش آن سر که رود در سر سودائی تو

 

بندة خویش بخوانی گرم از لطف و کرم

سر نپیچم ز خطت میر به مولائی تو

 

شبنم از مهر تو بر چشمة خورشید رسید

نازها می‌کشم از غمزة والائی تو

 

عاشقان را تو مگر لطف کنی تا که شوند

مست از جام مِی و ساغر مینائی تو

 

چشم بگشا و نظر بر من «فانی» انداز

تا شوم غرق در آن دیدة دریائی تو

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام زمان (عج) ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

حضرت امام زمان (عج)

 

از روی همچون ماه تو در جان و دل سوداستی

وز زلف و خطّ و خال تو دلها چنین شیداستی

 

رویت چو لاله ارغوان مویت کمند عاشقان

با چشم مست سرگران سرتا به‌پا غوغاستی

 

ای جلوة مرأت حق وی ناطق آیات حق

برنور وجه ذات حق تو آیت کبراستی

 

افلاک و انجم مست تو،کون و مکان پابست تو

جانها همه در دست تو، تو سرور و مولاستی

 

ای درج عصمت را گهر وی برج عزّت را قمر

ای در عنایت مشتهر، تو گوهر والاستی

 

در علم و حکمت عالمی، در کشف و رویت عارفی

در زهد و طاعت کاملی، در عشق بی همتاستی

 

اسرار حیّ لم یزل پیدا و پنهان از ازل

مکشوف پیشت سر به سر تو کاشف بیناستی

 

از غمزه‌ات دل می‌بری وز ناوکت جان می‌دری

از عاشقان با دلبری در غایت یغماستی

 

در محفل روحانیان بنشستی و برخاستی

گویا قیامت شد عیان، وقتی زجا برخاستی

 

از چشم مستت سر گران بینم هزاران نیمه جان

ای تیر مژگانت به‌جان، تو یوسف زهراستی؟

 

فانیّ مستِ باده را، این عاشق دلداده را

رحمی ز پا افتاده را، تو شافع عقباستی

 

استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام زمان (عج) ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

خیال خیال

 

پرتو نور حق بود روشنی جمال تو

هستی ما خلق بود در کنف کمال تو

 

هر که ز روی صدق دل وصل تو را طلب کند

محرم راز می‌شود در حرم جلال تو

 

دانة دام عاشقان در رخ تست آشکار

طایر دل بجان زند نقش خیال خال تو

 

تا که جمال روی تو منظر چشم جان شود

مُژّه به هم نمی‌زنم در هوس خیال تو

 

تا که خلاص یابم از درد فراق، هر شبی

تا به سحر نخفته‌ام در طلب وصال تو

 

خوش به خرام در چمن با قد معتدل که تا

کور شوند کافران از قد اعتدال تو

 

سحر سخن گشائی ار، با لب لعل موسوی

جمله سخنوران بود لال ز قیل و قال تو

 

تا که کنار می‌زنی از رخ خود نقاب را

دل به تحیّر افتد از طلعت بی‌مثال تو

 

یافت نجات هر کسی بر تو چو اقتدا نمود

حبل متین حق بود آیت اتصال تو

 

جلوة نور احمدی(ص) زادة آل حیدری(ع)

جمله خصال اولیا هست به حق خصال تو

 

کن نظری ز مرحمت «فانی» غم کشیده را

تا که به عمر خود کنـد مدح خصال آل تو

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام زمان (عج) ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

چشمه خورشید

 

ای محو کمالات تو هر عارف کامل

ای کون و مکان واله آن حُسن و شمایل

 

ای کان کرم معدن عرفان و فضیلت

ای آنکه جهان از تو کند کسب فضایل

 

ای حجّت حق میر هدی کنز حقایق

ای لطف تو بر عالمیان فایض و شامل

 

آیینة اوصاف خداوند ودودی

آری به رخت هست عیان جمله خصایل

 

در روی نگارین تو با آن همه خوبی

بر قدرت خلاّق ازل هست دلایل

 

بر دیدن رخسار تو ای چشمة خورشید

جز دیدة اعمی نبود حاجب و حایل

 

خورشید صفت تا که ز رخ پرده گشودی

بُردی تو به یک جلوه، دل و دین ز قبایل

 

هست آن رخ دلجوی تو چون شمس هدایت

بر سالک عرفان تو در طیّ منازل

 

مشتاق توأم ای به جهان مونس جانم

باز آی خدا را که دل و جان به تو مایل

 

جویای تو در کوی طلب بوده و هستند

هر عاشق شوریده و هر سالک عاقل

 

لطفی کن و از دل بزدا زنگ علایق

ای آن که به یک غمزه کنی حلِّ مسائل

 

«فانی» که بود تا سخن از وصف تو گوید؟

یک بندة مسکین به در لطف تو سائل

 

استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام زمان (عج) ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

بنده مسکین

 

سی سال بود از دل و جان در تب و تابم

سرگرم ریا و حسد و در خور و خوابم

 

عمریست که از شوق تماشای رخ یار

سرگشته و آشفته و رنجور و خرابم

 

ساقی تو کجایی که من دلشده عمریست؟

از ساغر تو، تشنة یک جرعه شرابم

 

گاهی ز سر شوق تو سرگرم مناجات

گاه از غم تو غرق نی و چنگ و ربابم

 

گاهی شود از وصل تو دل خرّم و خندان

گاهی ز فراق رخ تو دیده پر آبم

 

گاهی ز تعبّد ببرم سجده بر ابروت

گاهی ز لبت مست چنان کز مِی نابم

 

از دولت مِی گر چه بسی پرده گشودم

دورم ز تو و باز همه غرق حجابم

 

تو گوهر گنجینة دریای حقیقت

من پیش کرامات تو نقشی ز سرابم

 

هر صفحه ز اشعار من از زلف تو شرحی‌است

جز وصف جمالت نبود شرح کتابم

 

تو شاه جهان، نور خداوند ودودی

من بندة مسکینم و از جنس ترابم

 

بر بندة شرمنده خود مرحمتی کن

هر چند خطا کارم و خود اهل صوابم

 

لطفی کن و باز آی که چون «فانی» درویش

از غصّه هجران تو در رنج و عذابم

 

استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام زمان (عج) ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

در فراق امام زمان (عج)

 

تا بکی از هجر رخسارت دلم پر خون شود

دامن صبرم ز اشگ دیدگان گلگون شود

 

پرده از رخ بر فکن ای آفتاب چرخ حُسن

کز جمال دلربایت عالمی مفتون شود

 

بر فشان آن طرّة طرّار تا از اشتیاق

صد هزاران لیلی عقل آفرین مجنون شود

 

خوش خرام اندر چمن ای سرو قامت کزقَدَت

قامت شمشاد و نسرین، سرو و سوسن نون شود

 

تشنگان را جان ببخشد لعل ساغر نوش تو

باده در ساغر زشوق لعل تو معجون شود

 

تا رود در سر خیال خواب دوشین از فراق

چشمة چشمم بیاد وصل تو جیحون شود

 

کرده ما را بوی می مست و خراب جاودان

حال اگر دل، جرعه‌ئی نوشد ندانم چون شود

 

مست عرفان خود نگاهش هست اندر پای خُم

کی تواند مستِ یار از میکده بیرون شود

 

راه استغنای جانان در قناعت منطوی است

هست اگر قانع گدای ره‌نشین، قارون شود

 

شعله‌ای افروز تا دل منزل جانان کنی

ور نه دل با یاد سیم و زر گِل مسنون شود

 

گر نریزد عشق شورانگیز شیرین نغمه‌اش

هر نوا چنگ نکیسا ساخت بی‌قانون شود

 

ساقی مجلس کجائی؟کز شراب آتشین

آتشم بر دل زنی تا جان ز تن بیرون شود

 

عشق و عرفان گوئیا دل کنده از جان‌های ما

ای خدا لطفی که دل از مهر تو مشحون شود

 

روح اخلاص و صفا پر زد ز دیر و خانقاه

تاکی این محراب و منبر مرکز افسون شود

 

بوئی از مهر و مروّت نیست یا رب تا بکی

کینه و نیرنگ و رنگ و فتنه‌ها قانون شود

 

حکمت اشراق هم اکنون نمی‌آید به‌کار

طالب دینار کی خواهد که افلاطون شود

 

پیر صحبت گفت فانی یک نفس بی‌یاد دوست

هر که بنشیند به جانت خسته و مغبون شود

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام زمان (عج) ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

زبانحال حضرت امام حسین (ع)

به حضرت ابوالفضل (ع)

 

ابوالفضلیم علمداریم گوزن آچ یاوریم قارداش

سن ئولدون پرچمیم یاتدی داغیلدی لشگریم قارداش

 

علم بیرسمتیده بیرسمتیده مشکون دوشوب پاره

قلج بیریاندا صاحب‌سیز فرس بیریاندا آواره

وجودونده دگوب ازبس که یاره اوستونه یاره

قیزیل‌گل تک بدن خنداندی ای گل پیکریم قارداش

 

ازل گون تا لبالب اولدی ساغر نور وحدتدن

ایچوب مست و خراب اولدون می ناب محبّتدن

ایله سیراب اولوبسان بادة جام شهادتدن

که یکسر عالمی ترک ایتموسن ای یاوریم قارداش

 

سن ای وادی حیرتده اولان مست رخ جانان

یتن طیّ مراحلده مقام فقره لب عطشان

وصاله یول تاپوب دین اوسته اولدون قانوه غلطان

علایقدن داخی اولدون بری ای یاوریم قارداش

 

عَلَم نصب ایلدون ای شیر دل میدانه شاهانه

داغیددون صفلری تاپدون ظفر اول قوم عدوانه

آتام حیدر کیمی جنگ ایلدون بی‌باک و مردانه

ولی آخرده آخدون ای ایشقلی اختریم قارداش

 

علی‌ رزمین مجسّم ایلدون اشراره صولتده

حنین و بدری سالدون یاده ابراز شهامتده

الوندن ال گوتوردون آرزوی قاف وحدتده

مرامه یتدون ای عنقای خونین شهپریم قارداش

 

بلادریاسی طغیان ایلیوب قان دوتدی صحرانی

ستم ابری بو دشته یاغدیروبدور درد بارانی

سموم کینه تا ساحلده یخدی تشنه سقّانی

منیمده دولدی موج دردیله دور و بریم قارداش

 

بنات مصطفانون غصّه‌دن سلب اولموش آرامی

تیکوبلر گوز یولا لب‌تشنه قیزلار الده سو جامی

مصیبت سنگباراننده سیندی سینه‌لر جامی

قیریلدی تار امیّد ای درخشان گوهریم قارداش

 

سنیدون بو سپاه ایچره منه فرمانده لشکر

سنیدون روز هیجاده پناه آل پیغمبر‌(ص)

سنیدون خرمن بیداد ده چون شعلة آذر

سنیدون ظلمت محنتده ماه انوریم قارداش

 

عجب کامه چاتوب ترک ایلدون دنیا و عقبانی

رضای حقّی آختاردون نه حور و شاخ طوبانی

بو حالاتی دونن اثبات ایدوبسن ای وفا کانی

بو سودائیله اولدون اهل عشقه رهبریم قارداش

 

بوگون‌باشدان گیچوب جان وئرموسن شوقیله‌جانانه

ولایت امرینی تفسیر ائدوبسن اهل دورانه

وفا درسین گوزل تعلیم ائدوبسن اهل ایمانه

سنه جانیم فدا ای با وفا فرمانبریم قارداش

 

گوزمدن نهر علقمده وجودون تا نهان اولدی

دئدیم دلدن که شهبازیم یقین تیره نشان اولدی

همای عشقه جولانگه فضای لامکان اولدی

دئدون گرچه اولوب تیره، نشان بال و پریم قارداش

 

دور ای سقّای غم‌پرور تدارک قیل سو اطفاله

یته تا تشنه آل‌مصطفی‌(ص) مخیمده آماله

یانارکون و مکان قلبی مصیبتدن بو احواله

سوسوز دور آل پیغمبر منیم ای کوثریم قارداش

 

دور ای آرام جانیم تشنه سرداریم اویان یاتما

دور ای ماه بنی هاشم محاق قانیله باتما

حرمده اهل بیتین گوزلرین، هجرونده آغلاتما

نجه گور آغلیری حالون گورنده گوزلریم قارداش

 

یازیبدور مطلعی بیر بندیله استاد بی همتا

آدی «عابد» تخلّصده ولیکن عارف بینا

او سر مشق اولدی «فانی» قلبنه بو شعر اولوب القا

نظر قیل اونلارا لطفیله ای غم‌پروریم قارداش

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت ابوالفضل العباس (ع) زبانحال ,
زبان شعر و شاعر: نوحه ترکی , فانی تبریزی

-------------------------------

زبانحال حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

به حضرت امام حسین (علیه السلام) 

 

قارداشون دوشوب ایاقدان داده گل اماندی قارداش

آیریلوق زمانی یتدی طاقتیم تالاندی قارداش

 

ای بودار ابتلاده پادشاه ملک عزّت

ای منازل فناده رهنمای راه وحدت

ای بوخانقاه عشقه پیر و مرشد طریقت

سالک طریق عشقم همّتیم عیاندی قارداش

 

ای فروغ آفرینش علّت وجود عالم

سنده دور صفات توحید رمز و راز اسم‌اعظم

باشیم اوسته رأفتیله گلسن ای شه مکرّم

اوندا دورکی قتلگاهیم غبطۀ جناندی قارداش

 

گل طبیب عالمینیم تا گوروم گوزل جمالون

درد هجردن خلاص ایت وئر اجازه وصالون

پیکریمده تازه جاندور هر نظارۀ کمالون

کشتۀ غم فراقه بیر باخیش رواندی قارداش

 

ای امام کون و امکان معدن صفا و رأفت

سنسن ای بو بزم عشقه ساقی می شهادت

وئر شراب ناب عرفان ای خمار جام وحدت

مست یار اولوم که مسته قرب حق مکاندی قارداش

 

کوی سیروه نولوردی بیرده یول سالیدی گوزلر

بیرده گوزلرین گوریدی باخمادان قالیدی گوزلر

اول جمال دلربادن نورحق آلیدی گوزلر

چون اوحُسن کبریائی عکس دلستاندی قارداش

 

ای فروغ حُسن یاره مظهر جمال و رحمت

سنسن اول جماله مطلق جلوۀ جلال و شوکت

سنسن اوج بنده لیقدا شاهباز اوج وحدت

منده مرغ حق، مجالیم قرب لامکاندی قارداش

 

شوقیله سنون یولوندا ماسوانی آتمیشام من

دوتموشام طریق وصلون باش و جانی آتمیشام من

منظریمدی گول جمالون گلستانی آتمیشام من

تا گورم گوزل جمالون آیریلوق یاماندی قارداش

 

سن امام مفترض سن ماسوایه انس و جانه

حکمون ایلیوبدی نافذ ذات حق هامی جهانه

منده درگهونده چاکر ملتجی بو آستانه

تک نه من که جمله هستی عبد آستاندی قارداش

 

بی‌گمان گوزل جمالون باغ خلد و کوثر یمدور

خاک مقدمون فداسی الده جان مضطریمدور

عشقیمه دلیل و برهان زخمدار پیکر یمدور

مین یولا، ئولوب دیریلماق آرزوی جاندی قارداش

 

سن امیر ماسواسن من سنه امیر لشکر

سن شهنشه وفاسن من سنه غلام و چاکر

ای بو وادی بلاده بی معین و یار و یاور

دلده شور اشتیاقیم وسعت جهاندی قارداش

 

شوق وصل عارضونله سسلرم سنی هرایه

گوزلریم قالوبدی یولدا منتظر او مه‌لقایه

العطش سسی خیمدن اوج ایدوبدی نه سمایه

خیمه‌لرده تشنه‌لیقدان ناله و فغاندی قارداش

 

لطف قیل عنایت ‌ایله یا اخا بو سر سپاهه

منحصر اولوب امیدیم صون نفسده بیر نگاهه

مشکیم اوخلانوب یانوب دل غصّه‌ دن شرار آهه

ال گدیب علم یاتیبدی داده گل اماندی قارداش

 

خسروا عنایت‌ایله عاشقان بی‌قراره

خیمه لرده قالما دور گل درد هجره‌ایله چاره

بیرده بیر عنایت‌ایله «فانی» غریب و زاره

اشک چشم خون فشانی گورنجه رواندی قارداش

 

استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت ابوالفضل العباس (ع) زبانحال ,
زبان شعر و شاعر: نوحه ترکی , فانی تبریزی

-------------------------------

در مدح حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

حسین کعبة آمال اهل عرفان است

جهان به منزلة پیکرست و او جان است

 

حسین‌ پرتو انوار حیّ لم یزلی است

که نور حق ز رخش روشن و نمایان است

 

حسین‌ علّت ایجاد جمله هستی

حسین جان جهان روح کون و امکان است

 

حسین‌ سرّ أَنا‌اللّـه سینة سیناست

حسین‌ آینة عکس حسن جانان است

 

حسین‌ معدن اسرار ذات لم‌یزلی است

حسین‌ مظهر اوصاف حیّ سبحان است

 

حسین‌ ماه ولایت به برج رحمانی است

حسین‌ شمس هدایت به راه یزدان است

 

«حسین‌ از من و من از حسین» گفت نبی ‌‌است

همین دلیل بس او را که جان جانان است

 

به جز نبی‌ که بود خاتم پیامبران

به جمع خیل رسل او دلیل و برهان است

 

تمام کون و مکان ریزه خوار حکمت اوست

چه جای صحبت فضل و کمال لقمان است

 

عجب زجور عدو آن حسین‌ و آن همه‌‌حسن

به دشت ماریه در خون خویش غلطان است

 

به دشت کرب و بلا آن که غرق خون بینی

سرور قلب نبی‌ آیه‌های قرآن است

 

اگر به دیدة دل بنگری عیان بینی

که قلب عالم امکان نشان پیکان است

 

فنای حق شده در جذبه است و حال‌ و‌له

سرود فتح و ظفر در لبش نمایان است

 

غریب و تشنه بود لیک تشنة آبی

که جان زنده دلان را نوید جانان است

 

از آن شراب شهادت که جمله اهل ولا

به نیم جرعة آن سال‌هاست عطشان است

 

هوای سر بهل ار شوق وصل او داری

که در طریق وفا سر چو گو به چوگان است

 

درآی در دل آتش بسان ابراهیم‌

که نار بر همة عاشقان گلستان است

 

خیال سلطنت از سر بهل که در ره عشق

گدای کوی ولا بر دو کون سلطان است

 

کسی که غرق غم و محنت است ای شه عشق

غلام درگه تو «فانی» پریشان است

 

محبّ تست شها رحمتی و مرحمتی

که غرق بحر بلاهای دور دوران است

 

تو کز درون دل زار او خبر داری

عنایتی که زدل غرق بحر عصیان است

 

اگرچه غرق گناه است و نیست جای سؤال

ولیک چشم امیدش به فضل و احسان است

 

دلش ز هول قیامت مشوّش است ولی

امید رحمتش از ذات حیّ رحمان است

 

هر آن که ذاکر او بود و هست با اخلاص

یقین به خوان نوال حسین‌ مهمان است

 

کسی که نام حسینش به لب غنوده به خاک

زکردگار بر او رحمت فراوان است

 

اگر به درد درون «فانیا» دوا خواهی

به اسم‌اعظم او چنگ زن که درمان است

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام حسین (ع) مدح ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

در توصیف بندگی از زبان

حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

«بندگی کن تا که سلطانت» کنم

بی‌نیاز از کون و امکانت کنم

 

چشم دل بگشای تا از فیض خویش

واقف اسرار سبحانت کنم

 

بگذر از جان در طریق بندگی

تا زدل مشتاق جانانت کنم

 

تا شوی آگه زکفر زلف یار

پای بند عشق و ایمانت کنم

 

تا که دل بر مهر مه‌رویان دهی

عاشق چاه زنخدانت کنم

 

گه شوی عاشق به خطّ و خال دوست

گه خمار آب حیوانت کنم

 

روشنی بخش جهان گردی چو مهر

همچو ماه چرخ تابانت کنم

 

گر تو را صد درد بی‌درمان بود

با نگاهی جمله درمانت کنم

 

بگذری از وادی توحید اگر

در رخ اندیشه حیرانت کنم

 

گر به سر داری هوای وصل دوست

خود رها از قید هجرانت کنم

 

گر شوی مست از شراب بیخودی

در مقام قرب مهمانت کنم

 

حکمت و عرفان حق خواهی اگر

آشنای سرّ لقمانت کنم

 

گر بپوشی راز همنوعان خویش

آگه از اسرار پنهانت کنم

 

طالب حقّ و حقیقت گر شوی

همدم مردان عرفانت کنم

 

در سر ار شوق شهیدان پروری

عاشق شاه شهیدانت کنم

 

گر به سر شوق مسلمان بودن است

همچو بوذر همچو سلمانت کنم

 

بگذری از دولت دنیای دون

بی‌نگین همچون سلیمانت کنم

 

ره بیابی بر حریم قرب یار

گر قبول آه و افغانت کنم

 

اشک‌ریزان شو زشب تا صبحگاه

تا نظر بر اشگ مژگانت کنم

 

گر پشیمان گردی از اعمال خویش

با شفاعت عفو عصیانت کنم

 

من «حسینم»(ع) گر به من عاشق شوی

فارغ از رضوان و نیرانت کنم

 

دولت فقر و فنا خواهی اگر

فانی من شو که سلطانت کنم

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام حسین (ع) مناجات ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

یوسف گم شده

 

یوسف گم‌ شده‌ام گر به گلستان‌ آید

شور و شادی بدل مرغ غزل‌خوان آید

 

عُلویان سر به گریبان همه آشفته و مست

منتظر تا که شب هجر به پایان آید

 

بوی پیراهن آن نوگل نرگس ز حجاز

بر مشام دل آشفتة هجران آید

 

داغ هجران به نگاهی بَرد از جان نزار

گر طبیب دل غمدیده به درمان آید

 

جان و سر در ره معشوق فدا خواهم کرد

گرچه از هر طرفم ناوک پیکان آید

 

شور و شوق دگری هست به آفاق مگر

مرشد زنده‌دلان خسرو خوبان آید

 

سالکان در قدمش سر بنهند از سر شوق

اگر آن یار سفرکرده به بستان آید

 

موئی از زلف تو را گر بفروشند بجان

به خریداری آن یوسف کنعان آید

 

روز آدینه کدام است که آن نور دوعین

از پس پرده برون چون مه تابان آید

 

نور چشمی تو گر از منظر جان دور شوی

چشم بی‌نور به دنبال تو گریان آید

 

مشکلی گر به دلم هست، شها دوری تست

غیر هجرت همه غم‌ها به دل آسان آید

 

ما چو موریم و به کف نیست بجز پای ملخ

جود و احسان همه از لطف سلیمان آید

 

در مقامی که سخن از لب لعل تو رود

«فانی» عاشق شوریده غزل‌خوان آید

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام زمان (عج) ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

حضرت امام زمان (عج)

 

پابند کفر

 

گل ای ساقی عنایت قیل تمام ائت دور هجرانی

ندن جان آلماقا صف صف دوزوبسن فوج مژگانی

 

پریشان ایلدون زلفون منی پابند کفر ائددون

داخی تا حشره تک ایجان تاپانمّام دار ایمانی

 

کمان ابرویه خم وئردون دل نالانی قصد ائددون

خدنگ جانستانیله شکار ائددون بو شیدانی

 

لب لعلون هواسیله گجه صبحه کیمی اشکیم

آلوب میگون لبون رنگین اولوب چون لعل رمّانی

 

صبا تا پرده زلفی کنار ائتدی عذاروندن

منوّر ایلدی مهر جمالون کون و امکانی

 

اورک معموره سی ویران اولور موج نگاهوندان

دولاندیرما سنه قربان اولوم اُول چشم شهلانی

 

نه تک تسخیر ائدوبسن گویلومی، رمز نگاهیله

گوزون هر نظره ده دوره گتورموش جام روحانی

 

کرم قیل چشم مستیله دل زار و پریشانه

صفا و شوریله دولدور عزیزیم ملک جانانی

 

مریض عشقه یوخ چاره طبیبان مجازیدن

بو دردون سنده‌دور آرام جان دارو و درمانی

 

منی کوی محبّتده گدا فرض ایله ای ساقی

گتور پیمانه، ویر مِی، قویما سینسون عهد و پیمانی

 

دیمه نامحرمه اسرار جام باده نی ایدل

عجب‌دور درک ائده زاهد بو رمز و راز عرفانی

 

گرک حور و جنان فکرین چخادماق باشدان ای زاهد

کی تا درک ایلیاق دلدن بهای جام و صهبانی

 

مشوّشدور اورک محشر گونی فوج معاصی‌دن

کرم قیل گچ گناهیمدن قبول ائت بو تمنّانی

 

دایان «فانی» داخی یازما نگارین خطّ و خالینن

خموش اول آز دانیش، خلوتده ایله ذکر سبحانی

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام زمان (عج) ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

در مدح حضرات معصومین (علیهم السلام)

 

اختران تابناک 

 

فرمود رفیق عاشقی دوش

کای بر سخن تو ماسوا گوش

 

ای غرق عنایت خداوند

دارای علوم عقلی و هوش

 

ای آیت شور و شوق و احساس

وی از می ناب عشق مدهوش

 

مستوری و عُزلت تو تا چند؟

تا چندشوی ز گفته خاموش

 

از خمّ شراب آل طاها(ص)

پرکن قدحّی و باده‌ای نوش

 

پس از دل و جان خویش برگوی

یا رب ز کرم مکن فراموش

 

لطفی کند ار خدای منّان

مِی در خُم سینه‌ات زند جوش

 

آنگه زکلام دلربایت

ذرّات جهان شوند مدهوش

 

ای فانی حق زطبع گویا

برگوی صفات اولیا را

 

ای پادشه سریر لولاک

وی علّت خلقِ خاک و افلاک

 

ای مفخر کلّ آفرینش

کس غیر تو برتر است؟حاشاک!

 

در پیش عماری بلندت

هستی همه خاک هست و خاشاک

 

از توست عناصر و موالید

از آتش و آب و باد و از خاک

 

هستیّ تو باشد از خداوند

بر درد تمام خلق تریاک

 

غمناک شود اگر دل تو

ذرّات جهان شوند غمناک

 

درک شرف و جلالت تو

ما فوق تصوّر است و ادراک

 

معشوق تمام عاشقانی

از عشق تو جان عاشقان چاک

 

گفتی که بود علّی والا

بعد از تو ولیّ حیّ دانا

 

ای جوهر جان جمله ذرّات

وی گوهر کُنه کلّ آیات

 

ای معدن عزّ و جاه و شوکت

وی منبع رأفت و کرامات

 

هستی به یقین و علم و تحقیق

بر خلق جهان تو باب حاجات

 

مرآت صفات کبریایی

ای آینة تمام آیات

 

اوصاف محیّر العقولت

بنموده عقول عاقلان مات

 

احباب تو در جنان غنودند

اعدای تو در سَقَر به ظُلمات

 

فرمود نبی:(ص)« تو باب علمی

بر اهل زمین و بر سماوات

 

بر اوج کمال تو رسد فهم؟

پرسیدم و عقل گفت: هیهات!

 

تو صاحب تیغ ذوالفقاری

بی شبهه عزیز کردگاری

 

ای عصمت کردگار عالم

وی عفّت حقّ را مجسّم

 

ای جوهرة وجود هستی

وی عاصمة تمام عالم

 

ای جان علی(ع) عزیز دادار

وی نور دل رسول خاتم(ص)

 

بی عشق تو شهد ناب حنظل

با مهر تو هرچه درد، مرهم

 

با تو همه خرّم است و شاداب

بی تو همه غصّه است و ماتم

 

تو سرو بلند مرتضایی(ع)

پیش قد تو فلک بود خَم

 

تو مادر یازده امامی

این فخر بود به نسل آدم

 

عالم همه بندة تو هستند

ای بانوی ملک عشق، من هم!

 

لطف و کرم و عنایتی کن

از بندة خود حمایتی کن

 

ای نور جهان‌ عزیز جانان

ای مظهر ذات حیّ سبحان

 

چون ذات به جلوة صفات است

هستی تو صفات ذات یزدان

 

از سوی علی(ع) شدی به تحقیق

بر عالمیان ولیّ منّان

 

بر جملة رهروان توحید

هستی تو یقین دلیل عرفان

 

در حسن و جمال و خطّ و خالت

اندیشة عالم است حیران

 

از فیض وجود نازنینت

محروم کجا بود عزیزان!؟

 

صلحی که نموده‌ای تو با خصم

جنگ است علیه کفر و عصیان!

 

ای معدن صبر و بردباری

وی منبع جود و حلم و احسان

 

بعد از علی(ع) آن عزیز باری

مظلوم جهان تو بودی آری

 

بعد از علی(ع) آن عزیز باری

مظلوم جهان تو بودی آری

 

تو مفخر جمله ما سوایی

تو جلوة ذات کبریایی

 

سالار و شهنشه شهیدان

تو کشتة دشت کربلایی

 

در طیّ قرون میان عشّاق

مصباح هدایت خدایی

 

تو نور دل بتول عذرا

فرزند رشید مرتضایی(ع)

 

بر عهد ازل وفا نمودی

ای لالة باغ مصطفایی(ع)

 

در کوی فنا دلیل عرفان

بر راه بقا تو رهنمایی

 

بر جملة مشکلات مردم

ای دست خدا گره گشایی

 

با یک نظری مس وجودم

زر کن ز نگاه کیمیایی

 

بعد از حسن(ع) آن غریب دوران

گشتی تو امام کون و امکان

 

بر پرتو ذاتِ حیّ واجب

تو آیت ظاهری و غائب

 

تو طاق سپهر علم و دین را

ماهی به میانة کواکب

 

پیوسته تو در طریق وحدت

بودی به وصال یار طالب

 

سجّاده نشین بزم عرفان

بودی به تمامی مراتب

 

ارباب عقول جمله باشند

در وصف تو عاجز از مناقب

 

بر عالمیان «صحیفة» عشق

هست از طرف تو یک مواهب

 

با خطبه و با دعا و تسبیح

گشتی به تمام خصم غالب

 

بیماری تو به روز عاشور

بودی به حقیقت از عجایب

 

بر عالمیان تو نور عینی

سجّادی و زادة حسینی(ع)

 

ای محو رخت همه عوالم

مدهوش جمال تو اَوادم

 

تو مظهر واجب الوجودی

هستی به وجود توست قائم

 

در نشر علوم فقه و عرفان

بودی ز تمام خلق عالم

 

اخلاق و کمال و علم و حلمت

بر خلق بود زحق علائم

 

در علم، تو باقرالعلومی

در عقل و خرد شهِ اعاظم

 

الحق به طریق عشق بودی

دارای تمامی مکارم

 

هستی به یقین خلیفـ‍ة الله

یعنی زخدا به خلق حاکم

 

باشد به تمام شیعیانت

اجرای اوامر تو لازم

 

دیدی که زمان بود مناسب

گفتی تو حقیقت مطالب

 

ای قوّت جان خلق عاشق

وی جان جهان امام صادق(ع)

 

در دیدة عارفان بیدار

تو معدن حقّی و حقایق

 

هرکس که تو را شناخت از دل

دل کَند ز جملة علایق

 

در بندگی تو ای شهنشاه

هستند ز جان و دل خلایق

 

روشن شده از ضیای علمت

دلهای سیاه و پست و غاسق

 

هستی تو به ملک دین و قرآن

یک موهبت عظیم خالق

 

شد بسط شریعت محمّد(ص)

با همّت تو چو مهر شارق

 

هر عالم عارف از سر شوق

باشد به عنایت تو واثق

 

تو میوة قلب مصطفایی

دلدادة ذات کبریایی

 

ای حجّت حیّ لامکانم

وی جان جهان عزیز جانم

 

هر روز و شب ای فروغ جانها

جز نام تو نیست بر زبانم

 

تو شاه جهان و باب حاجات

من عبد ذلیل و ناتوانم

 

جان در کف و دل اسیر هندو

کو ناوک شوخ دلستانم

 

از عشق اگر نشان بجویی

اشک رخ و خون دل نشانم

 

من از کف لطف بیکرانت

محتاج عطای بیکرانم

 

رفتند تمامی رفیقان

من مانده زخیل کاروانم

 

با لطف تو باقیم ولیکن

بی‌لطف تو فانی زمانم

 

لطفی کن و از عنایت خویش

رحمی بنما به حال درویش

 

دل هست به وصلت آرزومند

آرام دلم فراق تا چند؟

 

ما غرق غم و ملال و دردیم

هستی تو مرا طبیب دلبند

 

تو صابر و فاضل و رئوفی

ای حجّت کامل خداوند

 

هستیم همه زجان و از دل

از بودن بندة تو خرسند

 

اندر دو جهان بجز امامان

بر تو نبود نظیر و مانند

 

من شیفتة جمال یارم

ناصح تو دگر مده مرا پند

 

من عاشق مشهد الرضّایم(ع)

بر عزّت کردگار سوگند

 

از روز ازل دلم به عشقش

تا شام ابد گرفته پیوند

 

اوجان من است و جانِ جانم

جان چیست زحق بود نشانم

 

ای منبع جود و حلم و حکمت

وی کان سخا و شأن و شوکت

 

تو روح کرامت و امیدی

در جان تمام اهل خلوت

 

بودی به تمام اهل عرفان

در فقر وفنا دلیل وحدت

 

دانشگر زبدة خلایق

دانشور قدوة طریقت

 

هستی به علوم حکمت و فقه

تو عالم اهل بیت عصمت(ع)

 

از پرتو علم خود رهاندی

افراد جهان ز جهل و ظلمت

 

در پیش خدا همیشه بودی

مشغول عبادت و اطاعت

 

ای پور رضا(ع) که شیوه‌ات بود

بر پیر و جوان عطا و رحمت

 

ما را به دعا حمایتی کن

لطف و کرم و عنایتی کن

 

ای هادی اهل زهد وتقوا

وی نور خدای حیّ دانا

 

ای سرّ نهان که از جمالت

نور ازلی بود هویدا

 

تو هادی جمله رهروانی

ای رهبر بیدلان شیدا

 

هم طیّب و طاهر و امینی

هم نور جمال ذات یکتا

 

هر چند که فتنه‌ها نمودند

اشرار زمانه بی محابا

 

با اهل جفا و ظلم و عصیان

بودی تو مخالف آشکارا

 

مسموم شدی ز دست عدوان

شد اهل ستم و لیک رسوا

 

محتاج شفاعت تو هستیم

ای شافع بندگان به عقبا

 

تو شافع جمله شیعیانی

شایستة لطف بیکرانی

 

ذاتت چو صفات لایزال است

اوصاف تو ذات ذوالجلال است

 

درک همة فضایل تو

هرچند به علم ما محال است

 

لیکن ز فراق حسن رویت

سودای وصال در خیال است

 

رویت مه و قامتت قیامت

ابروی کج تو چون هلال است

 

ای سرو روان فراق تاکی؟

درد دل عاشقان وصال است

 

از ظلم و جفای اهل کینه

عشّاق به حال ابتهال است

 

گفتند تمام دشمنان نیز

فضل تو به غایت کمال است

 

نامت حسن وـ زکیّ و صادق

القاب تو بین اهل حال است

 

بعد از تو خلیفة خداوند

مهدی(عج) بود آن به حقّ خُرسند

 

آیینة داورم تویی تو

فرزند پیمبرم تویی تو

 

ای حجّت حق بقیـ‍ة الله

شاهنشه کشورم تویی تو

 

ای گلبن باغ مصطفایی(ع)

شمشاد و صنوبرم تویی تو

 

ای لعل لبت چو آب حیوان

یاد آور کوثرم تویی تو

 

در بحر ولایت و امامت

دُردانه حیدرم تویی تو

 

در کوی امید و آرزوها

سر کرده و رهبرم تویی تو

 

در لشکر عاشقان سرمست

فرمانده لشکرم تویی تو

 

ای مهدی(عج) جمله ملک هستی

سلطان فلک فرم تویی تو

 

مشتاق ظهور توست فانی

ای گنج نهان لامکانی

 

استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: سایر موضوعات ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

در مدح حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

عالم که ز خِلقت حسین است

دلدادة طلعت حسین است

 

حق در رخ او بحق هویداست

کاین ذات حقیقت حسین است

 

پایان حدیث عشق و ایثار

آغاز حکایت حسین است

 

بی شبهه تمام ماسوی الله

مدیون عنایت حسین است

 

مجد و شرف و جلال و شوکت

پابوس جلالت حسین است

 

آن «حصن حصین» که مصطفی گفت

اثبات ولایت حسین است

 

این شور و شعور شیعه در سر

از شوق محبّت حسین است

 

فهمیدن رمز و راز عرفان

ادراک رسالت حسین است

 

آزادی خلق از علایق

در راه اطاعت حسین است

 

جان دادن و جانِ جان خریدن

اسرار شهادت حسین است

 

رسوائی کفر تا قیامت

از صولت نهضت حسین است

 

درمان تمام دردمندان

اندر دل تربت حسین است

 

بِالله همه عاشقان توحید

مهمان شفاعت حسین است

 

(فانی) شده بستة علایق

محتاج دلالت حسین است

 

استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام حسین (ع) مدح ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

ولادت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)

 

مشکات آفرینش

 

از آسمان عصمت خورشید انور آمد

کرّوبیان سرودند ظلمات شب سر آمد

 

آن آفتاب رحمت و آن ماه برج عصمت

چون نور مهر رخشان از جیب خاور آمد

 

تا آن مه دل آرا تابید از مدینه

بر جان اهل عصیان صد شعله آذر آمد

 

شد پرتو جمالش مشکات آفرینش

آنسان که از فروغش هستی منوّر آمد

 

از دودمان احمد‌ بار نخست نوری

آمد پدید، گفتند سبط پیمبر آمد

 

حوران باغ رضوان فوج ملک شتابان

تبریک گو به زهرا‌ با درّ و گوهر آمد

 

هم آب و آتش و خاک هم باد با تذلّل

بر درگه جلالش هر یک چو چاکر آمد

 

بوسد مگر قدومش، از آسمان چارم

امروز صبحگاهان خورشید انور آمد

 

جویندگان حق را هنگام تشنه کامی

چون راح جان فزایی آن روح‌پرور آمد

 

از حسن بی‌مثالش شد مست کون و امکان

گویی به جمع مستان ساقی و ساغر آمد

 

آری کمند زلفش در صید عشقبازان

سرگشته ولا را مانند چنبر آمد

 

ازبس که روی خوبش زیباست، همچو خُویش

دیوان حسن را او عنوان دفتر آمد

 

نامش حسن‌ علی را دلبند و نور دیده

جانی به شکل انسان گوئی مصوّر آمد

 

تا از زلال لعلش از بوسه کام گیرد

بابش علی اعلی ساقیّ کوثر آمد

 

زهرا‌ چو بوسه‌ای زد بر لعل شکرّینش

ارزان بهای قند و بازار شکّر آمد

 

از مردمان حوران اسپند شد مهیّا

بر نقض زخم چشمش از خُلد مجمر آمد

 

گوئی گذر فتاده بر زلف او صبا را

کز هر طرف شمیمی از بوی عنبر آمد

 

آری زیمن جودش وز دولت وجودش

بر جمله کون و امکان الطاف داور آمد

 

تا خلق را رهاند از ظلمت و جهالت

نوری زلطف سرمد بر خلق رهبر آمد

 

تا جامعه نماند بی‌مقتدا و سرور

بعد از علی به عالم مولا و سرور آمد

 

در نیمه ماه طاعت، از فیض آن ولادت

صد لطف و صد عنایت بر هفت کشور آ‌مد

 

شد جمله اهل عصیان غمگین و مات و حیران

تا از نژاد خوبان فرزند حیدر آمد

 

از دودة امامت آن مظهر کرامت

بر هدم تیرگی‌ها رخشنده اختر آمد

 

چندی زمان گذشت و شد جامعه پرآشوب

کز ظلم و جور و طغیان دل‌ها مکدّر آمد

 

آنسان جفا نمودند بر اهل بیت عصمت

کز دیدگان عشّاق خوناب احمر آمد

 

تا فتنه‌ها بخوابد در عصر ظلم و طغیان

آن مظهر صبوری سردار لشگر آمد

 

آن نو گل رسالت در حلم و بردباری

مانند جد پاکش الگو و مظهر آمد

 

چون دید اهل طغیان غوغا کنند و بلوا

تدبیر آن چنان کرد تا جمله احقر آمد

 

آن صلح چون جهادش با فوج فتنه جویان

چون آتشی به جان قوم ستمگر آمد

 

حلمش چنان شکستی بر لشکر عدو زد

گوئی به گشتزاران آفت ز صرصر آمد

 

صبرش شدی چه مطلوب در فتنه‌ها و آشوب

کز صولتش هزاران شورش مسخّر آمد

 

ما را چه جای وصف آن حسن لایزالی است

کاندر مدیح حسنش عالم سراسر آمد

 

در دل اگرچه بودی وصف جمال آن یار

از همّت رفیقان طبعم سخنور آمد

 

ما را تفقّدی کرد آن معدن کرامت

کز لطف بی‌شمارش وصفش میسّر آمد

 

روزی رسد بگوش دلدادگان عشقش

کان وارث شفاعت در صفّ محشر آمد

 

گو ای صبا ز فانی عشّاق سرگران را

ای بیدلان کجائید دلدار و دلبر آمد

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام حسن مجتبی(ع) مدح ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

ماه ضیافت و اشاره به

شهادت امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام)

 

ندن ماه ضیافتده دل عالم پریشاندی

تمام کاینات آغلور بوتون ذرّات نالاندی

 

بو ایّامی که عزّتده اولوبدور بهترین ایّام

ضیافتخانة حقده هامی شوقیله مهماندی

 

نولوبدور عرش و کرسیّ‌ و فلک‌لر جمله قان آغلور

بوتون عالم باتوب یاسه ملک‌لر دیده گریاندی

 

«مرادی» پیرو نفس اولدی بیر ظلم ایلدی ای وای!

دوشوبدور عالمه لرزه دل کون و مکان یاندی

 

باشون تا قوزیوبدور شاه‌مردان سجدگاهیدن

ویروب بیر تیغ زهرآگین، اوکی نامرد دوراندی

 

جمال الّه باتوب قانه اولوب شقّ‌القمر پیدا

گونون وقت طلوعنده شفق سرّی نمایاندی

 

اولوب نقش زمین محراب ایچینده آیت رحمان

و یا شیرازه‌دن چخموش هامی آیات قرآندی

 

باتوب محرابیده قانه وصیّ مصطفی یارب

یانوب دل غصّه و غمدن که فصل وصل، هجراندی

 

فضانی دولدوروب «فُزت و ربّ الکعبه» آواسی

که یعنی عاشق حقّه شهادت اوج احساندی

 

قلیج‌لار شیر یزدانی اوکس‌کی نفسه تابع‌دی

دوشونمز قدر انسانی اوکی پابند شیطاندی

 

قوتار فانی باشا گلمز ظلوم قوم بدکردار

دانیش لطف ولایتدن که عشقه یاخشی عنواندی

 

استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت علی (ع) احوالات ,
زبان شعر و شاعر: نوحه ترکی , فانی تبریزی

-------------------------------

استغاثه از حضرت علی (علیه السلام)

 

خراب و خسته عاشقم عنایت ایله یا علی

مریض درد عشقوه طبابت ایله یا علی

 

طریق عشق و اُلفتی ایتیرمیشم تاپانمورام

غریب و بی‌کسم منی دلالت ایله یا علی

 

سینیبدی کشتی نجات ئولوبدی ناخدای عشق

اونی امید ساحله هدایت ایله یاعلی

 

گؤزون تیکیب‌له اهل دل امیدیله بو درگهه

بو خستگان درگهه کرامت ایله یا علی

 

نه خلقده وفا قالوب نه عدل و داد و اتّحاد

اوزون بو مسلمین آرا عدالت ایله یا علی

 

آچیب‌لـا دل شماتته مخالفان اهل بیت

شماتت ایلین‌لری خجالت ایله یا علی

 

عبادتیله بنده‌لر یتَلله اوج عزّته

بو بندگانی طالب عبادت‌ ایله یا علی

 

تشیّعه تشرّفی اوزون بیزه عطا ایله

شریعت و طریقتی، حقیقت ایله یا علی

 

قیامت عرصه‌سینده ‌کی هامی قالار اوز حالینه

بو شیعیانه لطفله شفاعت ایله یا علی

 

بو فانی شکسته ‌دل اولوب شهادت عاشقی

اوزون ختام عمرونی شهادت ایله یا علی

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت علی (ع) مدح ,
زبان شعر و شاعر: نوحه ترکی , فانی تبریزی

-------------------------------

حضرت امام زمان (عج)

 

ما دلشدگان شوق تماشای تو داریم

از جان و دل ای دوست تمنّای تو داریم

 

ما در سر بازار محبّت ز دو عالم

در سر هوس و جذبه و سودای تو داریم

 

هر کس به کسی عاشق و سرمست و گرفتار

ما دل به خَم زلف مطرّای تو داریم

 

دل سوختگانیم که اندر طلب دوست

امیّد هدایت ز تولاّی تو داریم

 

صد جلوه کند سرو سهی گر به گلستان

ما دیده فقط بر قد و بالای تو داریم

 

عالم بود ار میکده و باده و ساغر

ما چشم طمع در مِی مینای تو داریم

 

«فانی» و من و جملة عشّاق ولایت

ای یار به دل شیوة شیوای تو داریم

 

استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام زمان (عج) ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

حضرت امام زمان (عج)

 

ای به جهان سرور و سالار ما

جز تو کسی نیست هوادار ما

 

طالب دردیم و خریدار عشق

عشق بود گرمی بازار ما

 

هر چه نوشتیم ز هجران و وصل

وصف تو بودست به آثار ما

 

جز تو مرا در دو جهان یار نیست

یار منی یار منی یار ما

 

تا دل ما گشت گرفتار تو

جمله جهان گشته گرفتار ما

 

عقل پریشان و دلم غرق خون

شیخ چه جویی تو ز افکار ما؟!

 

جان چو شد از دیدة بیمار مست

یافت شفا دیدة بیمار ما

 

«فانی» سرگشته کجایی؟ بیا

برخی اوباش و طلبکار ما

 

استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام زمان (عج) ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

درتوصیف ماه صیام و

اشاره به شهادت حضرت علی (علیه السلام) و

شهادت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

یاد دارم روزی از ماه صیام

ماه قرآن و دعا و اهتمام

 

ماه استغفار و عفو و بندگی

ماه صبر و ماه مهر و زندگی

 

ماه وصل عاشقان با صفا

ماه مهمانیّ ذات کبریا

 

ماه کسب علم و عرفان و شعور

ماه ترک کبر و عصیان و غرور

 

مات و حیران بودم از افکار خویش

دل ز سودای محبّت ریش ریش

 

ناگه از الطاف خلاّق ودود

گوش جان از هاتفی رازی شنود

 

صبح بود و وقت ترک خواب ناز

وقت کشف راز و هنگام نماز

 

دیدم آنگه سرخوشان وصل یار

آن قلندر مشربان کردگار

 

جمله بودند از تحیّر در قیام

مست انوار خدای لاینام

 

صف بصف اندر نیاز و در نماز

غرق حیرت در جمال بی نیاز

 

پیش آنان سرور و سلطان دین

ساقی کوثر امیرالمؤمنین‌

 

بود سرگرم مناجات خدا

محو توحید و برون از ماسوا

 

آنچنان مست جمال یار بود

سرخوش و دلدادة دلدار بود

 

گو که فارغ بود از کون و مکان

آن امام بی‌کلام انس و جان

 

عین عین‌ اللـه با عین بصیر

شاهد انوار خلاّق قدیر

 

نغمة «وجّهت وجْهش» هر زمان

پیچد اندر محفل لاهوتیان

 

بگذرد آوای تکبیرش عیان

از حجابات زمین و آسمان

 

از قیامش انجم و افلاک و ماه

بل تمام کاینات از ماه و چاه

 

سرخوشند از ساغر صهبای او

مستِ مست از جام استغنای او

 

جملة ذرّات مست ساز او

آفرینش بود هم آواز او

 

ناگهان آن مظهر بود و نبود

کرد آهنگ رکوع، وآنگه سجود

 

از سجودش قدسیان حیران شدند

ساکنان عرش دست افشان شدند

 

در سجودش رازها بنهفته بود

کشف آن باید نمود اهل شهود

 

تا شهنشاه عزیز سر فراز

رأس خود برداشت از مهر نماز

 

لرزه بر اندام اهل دل فتاد

آتش اندر جان آب و گل فتاد

 

ابن ملجم آن شقّی الأَشقیا

کرد خونین وجه، وجه‌اللـه را

 

از جفای تیغ آن ملعون خوار

آیت شقّ‌القمر شد آشکار

 

هیکل توحید شد نقش زمین

زد به سر در آسمان روح الامین

 

نغمة «فزت و ربّ الکعبه» را

بر زبان آورد شاه اولیا

 

غرق خون گردید محراب امام

روز شد در چشم او ظلمات شام

 

یادم آمد سرزمین کربلا

وقت جنگ پور شیر لافتی

 

آن زمانی که عمود آهنین

خورد بر فرق یل امّ‌البنین

 

آن ابوالفضل‌ آن علی‌ را نورعین

آن که بودی طاقت جان حسین‌

 

روز شد در چشم او ظلمات شام

گشت آن شیر عرین آهوی رام

 

دشمنان را گشت جرأت بیشتر

تاختند آن روبهان بر شیر نر

 

آن ستمکاران اشرار زمان

دشمنان کینه جوی بی‌امان

 

آن سیه بختان بنموده فرار

باز برگشتند بهر کارزار

 

ماند سقّای حرم آن نور عین

در میان دشمنانش بی‌معین

 

گفت ناگه از دل ادرکنی اخا

ای امام بی معین ما سوا

 

ای ضیابخش تمام کاینات

علّت ایجاد کلّ ممکنات

 

خود به‌فریادم رس ای جان جهان

ای مرا روح و روان، آرام جان

 

بس کن ای «فانی» حدیث غم فزا

سوختی زین ناله جان ماسوا

 

خواستند این نغمه از من اهل دل

آن برادرهای بر حق متّصل

 

«یوسف و بهرام» آن گلهای پاک

آن دو یار، همچو گوهر تابناک

 

هر دو از فیض ولایت کامکار

هر دو از درد ولایت اشکبار

 

بارالها از عنایات و کرم

وارهان ما را از این ظلمات غم

 

در طریق اهل عرفان ای جلیل

باش ما را تا قیامت خود دلیل

 

عفو فرما جملة جرم مرا

بر تمام انبیا و اولیا

 

«فانی» و «بهرام» و «یوسف»

را زجان وارهان از فتنة آخر زمان

 

استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت علی (ع) احوالات ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

در مدح امیرالمومنین

حضرت علی ابن ابی طالب (علیه السلام) 

 

در کون و مکان پیر خرابات علی‌ است

ای عالمیان شاه کرامات علی‌ است

 

ذرّات جهان بندة مملوک، کماهی

شاهنشه آن جملة ذرّات علی‌ است

 

مفتاح کنوزات خدا را به حقیقت

در وقت دعا رمز و اشارات علی‌ است

 

آن را که نبی‌ کرد وصی بر همه اقوام

شد منصبش از سوی حق اثبات علی‌ است

 

در مصحف حق جملة آیات الهی

در شرح رخ و قامت و آیات علی‌ است

 

در زهد و ورع در همة عالم هستی

بی‌چون و چرا بندة طاعات علی‌ است

 

صد حاجت اگر در دل مسکین تو باشد

در ملک جهان قبلة حاجات علی‌ است

 

با آن همه تسبیح و دعا، سیّد سجّاد

فرمود: شه اهل مناجات علی  است

 

شد محرم دل، کاشف اسرار ولایت

در کوی ولا کشف مهمّات علی‌ است

 

پاداشی اگر هست به عشّاق جگرسوز

در جنّت حق، جاه و مقامات علی‌ است

 

هر جا که بود کلبة مسکین و یتیمان

آنجا به یقین کنج خرابات علی‌ است

 

غم نیست ز ظلمات طریق ای دل فانی

روشنگر آن وادی ظلمات علی است

 

استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت علی (ع) مدح ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

الهی نامه

استمداد از حقّ و توسل به اهل‌بیت (علیهم السلام)

 

به‌نام خداوند عزّ و جلال

خداوند هستی، شه لایزال

 

خداوند روزی ده کاینات

عطابخش منظومة شش جهات

 

ثناگوی آن ذات حیّ ودود

هویدا و پنهان ز بود و نبود

 

علیم و حکیم و عظیم و حلیم

رئوف و لطیف و خبیر و کریم

 

ستایش تو را باشد ای ذوالجلال

که بخشنده هستی و صاحب کمال

 

تو هستی که «هستی» به فرمان توست

تو جانی که جان‌ها به قربان توست

 

تویی خالق جمله ارض و سما

تویی رازق جملة ماسوا

 

تویی آفرینندة مهر و ماه

تویی بر همه اهل عالم پناه

 

تو هستی که عالم، همه مست توست

نه بل ماسوا جمله پابست توست

 

تویی بر همه بندگان مستعان

عطابخش صد نعمت بیکران

 

تو اوّل تو آخر تویی لایزال

تو ظاهر تو باطن تویی ذوالجلال

 

تو حنّان و منّان تو پروردگار

تو رحمان و یزدان تویی کردگار

 

تو بر پیکر ماسوا جان دهی

به کون و به امکان تو فرمان دهی

 

به جز عکس روی تو در دیده نیست

به جز نقش یادت در اندیشه کیست؟

 

مرا دیده دادی که بینم تو را

به کوه و به دشت و به ارض و سما

 

ندارم به راهت اگر توشه‌ای

نکردم ز کارم گر اندیشه‌ای

 

پشیمانم اکنون ببخش از کرم

رها کن دلم را ز درد و الم

 

گناهم فزون شد گر از کوه‌ها

فزون تر بود عفوت ای کبریا

 

عذابم کنی گر دو صد ماه و سال

شوم ناامید از عطایت! محال

 

نگیری ز دستم به لطف و کرم

شود روزگارم چو شام ظُلَم

 

مرا غرق غم کرده، لیل و نهار

گناهان پنهانی و آشکار

 

اگر معصیت کردم از جهل بود

امیدم فزون بود بر عفو و جود

 

ببخش ای خداوند خورشید و ماه

گناهان این بندة روسیاه

 

الهی گر از اهل عصیانمی

سزاوار درد فراوانمی

 

عطا کن ز رحمت سروری به دل

به حقّ و حقیقت شود متّصل

 

الهی به جز باب احسان تو

نکوبم دری را به امکان تو

 

دلم را صفا می‌دهد یاد تو

مصفّا چو آیینه اوراد تو

 

گر از باب احسان برانی مرا

کجا چاره سازم به درد و بلا؟

 

ز جان دیده بر خوان تو دوختم

دل از مهر دلدادگان سوختم

 

الهی الهی به حقّ رسول

مگردان دلم را ز هجران ملول

 

طریق هدی را نشانم بده

حقیقت چه باشد؟ همانم بده

 

شکیبایی و حلم و جود و کرم

عطایم کن و وارهان از الم

 

به این بندة پست و آشفته حال

عطا کن کمال و جمال و جلال

 

الهی الهی به حقّ علی‌

که باشد نبی‌ را چو جان و ولی

 

مرا مست گردان ز صهبای او

پریشان کن از نام زیبای او

 

نیاید به جز نام او بر زبان

نباشد به جز ذکر او در میان

 

چنان مست گردان ز مینای او

که گوید وجودم هوالحقّ و هو

 

خُم وحدت از ساغر «لا» بده

سپس می ز صهبای «الاّ» بده

 

همه او شود جمله گفتارها

پی او بود جمله کردارها

 

الهی الهی به حقّ بتول‌

دعایم نما از عنایت قبول

 

به آن آیت کوثر مصطفی‌

عطایم نما حال ذوق و دعا

 

به درگاه قربت پناهم بده

به باب ولایت تو راهم بده

 

مکن بنده‌ات را ز درگاه دور

که محروم گردد ز فیض حضور

 

الهی الهی به حقّ حسن‌

به آن مظهر حُسن هر انجمن

 

به آن پور پیغمبر مرسلین

به آن نور عین رسول امین‌

 

به آن نوگل باغ عشق و وفا

ببخش و ببخشا گناهان ما

 

به مردم عطا کن در این روزگار

صبوری و صلح و صفا و وقار

 

الهی الهی به حقّ حسین‌

به آن مصطفی‌ و علی‌، نور عین

 

شوم تا ز اهل وقار و وفا

مرا با ولایش نما آشنا

 

به حقّ شهیدان کرب و بلا

شراب شهادت نصیبم نما

 

شهادت بود لطف پروردگار

به مشتاق حقّ و به عشّاق یار

 

الهی الهی به سجّاد پاک

به آن بی‌قرین گوهر تابناک

 

به آن عابد آن سیّد مه لقا

به آن سر خوش از باده کبریا

 

قیام و رکوع و سجودم بده

به سرّ حقیقت شهودم بده

 

عطایم نما جمله در روز و شام

دعا و مناجات و ذکر مدام

 

الهی الهی به باقر‌ امام

محمّد‌ به نام و محمّد‌ مقام

 

به آن عالم نادر روزگار

به آن کاشف علم پروردگار

 

علوم خداوند و علم زمان

عطا کن ز فضلت به خلق جهان

 

مرا آگه از جمله اسرار کن

ز اهل سخن، اهل کردار کن

 

الهی الهی به صادق‌ امام

به آن شیعیان را امام همام

 

به آن صاحب عزّت بیکران

به آن آیت علم و جان جهان

 

مرا علم و عرفان عنایت نما

مقام ولایت کرامت نما

 

مقامی که از پرتو نور آن

حقیقت ببینم به چشم عیان

 

الهی الهی به موسی‌ امام

به آن کاظم‌ پاک عالی مقام

 

به آن بوالحسن‌ کنیه، آن پارسا

به آن عارف کوی قرب و لقا

 

به آن مبتلای جفای عدو

به آن عاشق سر خوش از جام «هو»

 

مرا بر حقیقت دلالت نما

دلم را محلّ عنایت نما

 

الهی الهی به موسی الرّضا‌

به سلطان هشتم به میر هدی

 

به آن مظهر عشق و شور و وفا

به آن منبع جود و حلم و رضا

 

امام رئوفی که با یک نظر

کند خاک را کیمیا همچو زر

 

ز کبر و ز نخوت نجاتم بده

به عشق ولایت حیاتم بده

 

الهی الهی به حقّ جواد‌

به آن مظهر الفت و عدل و داد

 

به آن آیت جود و احسان و عشق

به آن منبع علم و عرفان و عشق

 

مرا اهل جود و کرم کن، خدا

رها از همه درد و غم کن، خدا

 

به کوی ولا آشنایم نما

سخا و کرامت عطایم نما

 

الهی الهی به هادی‌ راه

به آن بندگان را ز جان پادشاه

 

به آن رهبر خیل آزادگان

دلیل هدایت به کون و مکان

 

مرا رهرو راه قرآن نما

به دردم ز رحمت تو درمان نما

 

مرا غصّه از درد بی‌دردی است

خلاصم کن از هر چه جز مردی است

 

الهی الهی به حق حسن‌

به آن عسکری‌، مونس ذوالمنن

 

به آن اسوة زهد و تقوی و راد

به آن زبدة عالم عدل و داد

 

به آن گوهر تابناک ولا

به آن جوهر عصمت کبریا

 

در این عصر بی دردی و ننگ و عار

رها کن مرا از غم روزگار

 

الهی الهی به مهدی‌ ماه

به آن صاحب مکنت و عزّ و جاه

 

به آن آخرین یادگار رسول‌

به آن طالب خون پاک بتول‌

 

به آن صاحب ملک و صاحب زمان‌

خدیو ملک منظر انس و جان

 

مرا می ز خمخانه او بده

شرابی ز مینای «یاهو» بده

 

ز جان تا شوم مست شیدای او

بسوزان دلم را به سودای او

 

جهان پر ز ظلم و ستم گشته است

پر از غصّه و درد و غم گشته است

 

نه از مهر و عدل و عدالت خبر

نه از دین حق و دیانت خبر

 

نباشد خبر از نشاط و سرور

نبینم به دوران به جز ظلم و زور

 

نه در خیل مردم وفا مانده است

نه مهر و نه لطف و صفا مانده است

 

برونها همه صلح و مهر است و داد

درونها همه پر ز مکر و فساد

 

در این روزگار پر از درد و غم

کجا باشد آن قائم منتقم؟

 

الهی به آن صاحب ذوالفقار

مرا وارهان از غم انتظار

 

به «فیروز»  و «فانی» ز راه کرم

عنایت کن و وارهان از الم

 

به هر دو که باشند بیمار او

مهیّا نما راه دیدار او

 

کند شمس حق تا ز مشرق ظهور

مرا مست کن از شراب طهور

 

به آن جوهر جان و جان جهان

مرا ز آتش قهر خود وارهان

 

ندارم به کف غیر عصیان خویش

مرا میهمان کن به احسان خویش

 

به فضل تو هستیم امیّدوار

کرم کن ببخشا به هشت و چهار

 

این اثر به درخواست مداح اهل بیت

جناب حاج فیروز زیرک کار سروده شده است.

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: مناجات ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

قصّة صُداع 

 

قصه‌ای گویم تو را بس دردناک

از زبان عاشقی سرمست و پاک

 

بشنوی این قصّه گر با گوش جان

جمله اعضایت بنالد بی‌زبان

 

بود در تبریز شهر دلبران

کودکی رنجور و زار و ناتوان

 

چهره‌اش افسرده و دل بی‌قرار

روز و شب از درد و محنت اشگبار

 

گوئیا رخساره گلگون چو ورد

از دم باد خزان گردیده زرد

 

زلف او آشفته‌تر از زلف یار

بَل پریشان‌تر ز دور روزگار

 

نی ز کس بودی به درد او علاج

نی چراغی در برش در لیل داج

 

جمله اعضایش ز تب در سوز و درد

ذکر او مادر به لب با آه سرد

 

مادرا می‌گفت با سوز و نوا

لیک مادر را نبودی اعتنا

 

گفت مادر را برادر ای عجیب

چون کنی او را زمهرت بی‌نصیب

 

او تو راخواهد عزیز مادرم

ای مرا نور دو دیده، خواهرم

 

مادرش گفت ای برادر ای عزیز

خود نمک بر لخت لخت دل مریز

 

او مریض است و زتب در التهاب

کی به هذیان می‌توان گفتن جواب!؟

 

گر شوم آگه که او خواند مرا

صد هزاران جان بگویم ای فتی

 

لیک از هذیان همی خواند مرا

نیست هذیان را جواب ای باوفا

 

کن تأمّل ای دل اندر داستان

تا بیابی راز عشق راستان

 

آنچه حق را هست مفهوم از دعا

جملة دردت کند با‌ آن دوا

 

گوید اندر مصحف دلجوی خویش

هرچه خواهی می‌دهم ز اندازه بیش

 

بهر هر اعمال خیرت ای فتی

ده برابر اجر باشد از خدا

 

با نگاهی بنگری تاریخ را

لطف حق را بینی ای‌جان در دعا

 

این مجرّب باشد ای‌دل هوش‌دار

گوش جان بر پند هشیاران سپار

 

مشکل ما چیست ای‌دل کز خدا

نیست لبیّکی به صد یاربّ ما

 

درد باید تا شود درمان ز غیب

دل بباید خالی از زنگار و عیب

 

کی به‌دل داریم شور اشتیاق

کی زجان نالیم بر درد فراق

 

روز و شب با ناله و سوز و گداز

جمله سرگرم نمازیم و نیاز

 

گه به‌لب اَمّن یُجیب و ربنّا

گه کمیل و ندبه با شور و نوا

 

گه دعای عهد و گه جوشن کبیر

گه به‌لب یا ذالکرم گه یا مُجیر

 

گه نیایش در نهان گه بر ملا

گه توسّل بر شهید کربلا

 

گه توسّل بر امامان می‌کنیم

اشگ خونین زیب دامان می‌کنیم

 

روز و شب بر لب هزاران ربّنا

نشنود لیک از هزاران یک خدا

 

این‌همه زخم فراق و اهتمام

لیک از عرفان نباشد التیام؟!

 

این‌همه فریاد و افغان صبح و شام

لیک نبود، لطف حیّ لاینام؟!

 

هان و هان! ای‌دل نباشد همچو«او»

از ره هذیان همی‌خوانیم «هو»

 

الغیاث از درد غفلت الغیاث

الغیاث از جهل و ظلمت الغیاث

 

درد سر گردید یا رب زندگی

حیف شد شد بند‌گی شرمندگی

 

چیست این احوال درد آلود ما

از چه شد شد سیم و زر معبود ما

 

ای برادر ای که اهل طاعتی

تا به‌کی سرمست خواب غفلتی

 

گر بخوانی با خلوص و التجا

ربّ خود را در نماز و در دعا

 

بی‌گمان از لطف و الطاف خدا

راه یابی بر حریم کبریا

 

ور نباشد از ره صدق و صواب

صد دعا گویی نگردد مستجاب

 

آن دعا باشد عزیزم بی بها

رو به حق باشیم و دل بر ماسوا

 

با خلوص و با تضرّّع با نیاز

رو به جانان کن شوی تا سرفراز

 

گر ز اخلاص و صفا یاهو زنی

با کف اخلاص باب او زنی

 

ربّنا گویی اگر از جان و دل

بشنوی لبّیک‌های متّصل

 

گر تو را باشد به‌کف حبل المتین

با ولای مرتضی(ع) سلطان دین

 

وا رهاند آن دو ثقل بی قرین

مر تو را از فتنه‌های آتشین

 

گرنشان یابی ز یار بی‌نشان

سرخوش و سرمست گردی بی‌گمان

 

بشنوی با گوش جان آوای دوست

بنگری در هر کران سودای دوست...

 

بس کن ای «فانی» که سوزد جان و دل

آتش افکندی به جان آب وگِل

 

رو به جانان کن ز اخلاص و صفا

گو فقیرم ربّنا اِغفر لَنا

 

گو که ای بخشنده ما آواره‌ایم

چاره‌ای فرما که ما بیچاره‌ایم

 

ضعف ما را ای‌خدا هستی گواه

خود بشوی از قلب ما زنگ گناه

 

جملة ما را ببخشا از کرم

وارهان از غصّه و درد و الم

 

با نگاهی وارهان از سر صُداع

ربّنا هَب لی کمال الأنقطاع

 

«عابد» است استاد بی‌همتای ما

یادگار شمس و مولانای ما

 

این حکایت را ز حال معنوی

گفت ما را در کلاس مثنوی

 

اوست آری در طریق اولیا

شعر را سلطان و ما را مقتدا

 

خواهی ار زین بیش با او آشنا

پور «مولانا یتیم» است ای فتی

 

ای خداوند حکیم و ای علیم

رحمتی فرما به مولانا «یتیم »

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: غزل ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

 مناجات

 

دل غصّه و غمدن یئتشوب جانه الهی

رحم ایله من زار و پریشانه الهی

 

مین درده سالوبدور منی بو دور زمانه

امّید یوخوم‌دور داخی درمانه الهی

 

مجنون کیمی بو عاشق دلخسته و رنجور

دوشسون نَقَدر کوه و بیابانه الهی

 

وصلوندی فقط چاره دل عاشق زاره

بولمم نَدَن اولموش اودا افسانه الهی

 

رحم ایله کرم قیل ئولورم لطفیله بیر باخ

باغریم بَلَه‌شیب گورنه قزل قانه الهی

 

فریاد و فغان اولدی ایشیم هر گئجه گوندوز

گل رحم ایله بو عاشق نالانه الهی

 

بیر عبد گنهکارم و شرمنده و مسکین

عفو ایله منی شاه شهیدانه الهی

 

نفسیم‌دی منی غرق ایلین بحر گناهه

اولدور اونی تا گلمیه جولانه الهی

 

باشیم آغاریب لیک یوزوم قاره‌دی نیلیم

چوخ وار نیازیم بخشش و احسانه الهی

 

مهمانووام ای پادشه بنده نوازیم

احسان و کرم ایله بو مهمانه الهی

 

حیرتده قالوب طالب عرفان و حقیقت

باخ لطفیله بو بیدل حیرانه الهی

 

آخر نفسیم دور منه بیر مرحمت ایله جانا

تا جان وئریم اول دلبر جانانه الهی

 

یوخدور خبر اول یار پریچهره‌دن ای وای

یاندی اورگیم آتش هجرانه الهی

 

چوخداندی یانیر درد فراقه دل زاریم

یار گلمه‌سه بودل اولی دیوانه الهی

 

اندوه و محن چولقالییب کلّ جهانی

گؤندر گله اول حجّتی امکانه الهی

 

مهدی گله‌گر چاره قیلار درد جهانه

گلسه اویئتر ظلم‌ده پایانه الهی

 

قرآن و ولایتدی فقط خلقی اوجالدان

بونلار یئتیرر سالکی عرفانه الهی

 

هم اهل ولایتدن ایله «فانی» زاری

هم عارف‌ایله قلبینی قرآنه الهی

 

عطّار حسینیله بو طاهای عزیزی

دعوت ایله بیر وقفه خراسانه الهی

 

استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: مناجات ,
زبان شعر و شاعر: نوحه ترکی , فانی تبریزی

-------------------------------

در رویت هلال ماه مبارک رمضان

خلوت انس

 

بگوش زنده دلان گفت پیر باده فروش

هلال ماه دمیده است و هست باده به جوش

 

مَه صیام به رمز و اشاره افکنده ست

به بزم باده گساران نوای نوشا نوش

 

صلای رحمت عام است و وقت عفو گناه

شنو ز گوش درون این پیام پیک سروش

 

کنون که باده به جام است و حُسن یار به کام

بگیر جام شراب از نگار باده فروش

 

ز خطّ و خال شنیدی کنون به خلوت اُنس

بیا و دلبر دلدار گیر در آغوش

 

اگر که طالب یاری بهل طریقة شیخ

بیا به محفل صاحبدلان و باده بنوش

 

شوی چو مست لبش بی‌گمان زدل بینی

نه عقل مانده بجا، نی بجاست دانش و هوش

 

بسوزجان و دل از آرزوی بادة ناب

بگیر باده زیار سبوی باده به دوش

 

شکایت از غم هجران دگر مکن درویش

امید وصل بود بیشتر ز پیش، بکوش

 

همه به بُهت و تحّیر ز جوش رحمت دوست

تو در تکلّم و ذرّات کاینات خموش

 

ترانة ازلی هر کرانه موج زند

ولی چه فایده آن را که دل بود مدهوش

 

خموش باش ز گفتار عالم فانی

ز هر کران رسدت ذکر حق مگر بر گوش

 

منت طریق تعبّد به صد زبان گفتم

ولی چه سود تو را نیست گوش پند نیوش

 

به غیر صحبت جانان مگوی با منِ مست

سخن ز غیر گنه باشد ای فتی خاموش

 

خیال خال تو و خواب عاشقان هیهات

خصوص در شب قدری که هست باده به جوش

 

مشوّش است دل از هول روز رستاخیز

گناه فانی مسکین ببخش بر لب نوش

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: رمضانیه ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

در توصیف نماز و

اشاره به آخرین نماز حضرت امام حسین (ع)

 

هستی تو اگر ای جان مشتاق رخ جانان

مستانه زجان بگذر ای عاشق بی‌سامان

 

جانبازی رندان را بازی نتوان پنداشت

در راه طلب باید، سرگو شود و چوگان

 

در بندگی جانان صد منصب شاهی بین

گر بندة حق باشی گردی به همه سلطان

 

گر از دل و جان خواهی رسم و ره دینداری

با چشم حقیقت بین، معنا نگر از قرآن

 

گر مصحف حق خوانی با دیدة دل، دانی

از خلقت انس و جان، منظور حق رحمان

 

با ذکر خدا ای جان آرامش دل یابی

با یاد خدا ای دل پیدا بکنی فرقان

 

خواهی تو اگر جانا اسرار ربوبیّت

در کُنه عبودیّت، جو رسم و ره عرفان

 

گر محنت و غم داری، صد درد نهان داری

صبر است و نماز ای دل بر درد درون درمان

 

پیغام الهی را با گوش درون بشنو

پس نقش معانی را در دیدة جان بنشان

 

آری بشنو از دل گلبانگ اذان، وانگه

رو بر در جانان کن تا از تو برد نقصان

 

فرموده: نماز آری تقدیس خداوند است

هم قول حق رحمان، هم قفل در رضوان

 

هم مایة دوری از هر منکر و هر فحشا

هم مایة نزدیکی بر بارگه یزدان

 

هنگام نماز ای دل منظور خداوندی

از دیدة بارانی گر تر بکنی مژگان

 

از دیدة بارانی، دل رفت به صحرائی

کانجا همگان بیدل کانجا همه بی‌سامان

 

دشتی است پر از دشمن با سینة پرکینه

چندی به میان عاشق سرمست می عرفان

 

افتاده به هر سویی از ظلم و ستمکاری

سرو و گل و سوسن‌ها، هر گوشة آن میدان

 

با چشم حقیقت بین، صد شور قیامت بین

بیداد زمان بنگر، جور و ستم دوران

 

ناگاه زیک سوئی تکبیر شه عطشان

چون نغمة داوودی بنواخت دل امکان

 

این هیکل توحید است! یا پور نبی؟ یا رب

کز نور رخش بینم افلاک و زمین تابان

 

از گفتن تکبیرش هنگامة محشر شد

صد غلغله در افلاک، افتاد از آن عنوان

 

از گوش فلک بگذشت آن نغمة لاهوتی

صد شور و نوا انداخت در گوش دل کیوان

 

احرام زجان بندید ای همسفران تاکی

از شوق لقا در دل، صد شور و نوا پنهان

 

ای دلشدگان حق، هنگام مناجات است

هان! وقت وصال آمد، طی گشت غم هجران

 

یک سو شه مظلومان سر مست می عرفان

سرگرم حضور حق، مدهوش رخ جانان

 

از جذبة حق فانی، در فقر و فنا باقی

سرمست رخ ساقی بی باده در این کیهان

 

احرام چنان بسته کز حال قیام او

صد شور قیامت بین اندر دل این امکان

 

هنگام رکوع آری، ارکان زمین لرزان

هنگام سجود آری ذرّات جهان حیران

 

از شوق لقا مفتون، وز مهر خدا مشحون

مشغول مناجات است با ذات حق سبحان

 

یک سوی دگر قومی بد اختر و افسونگر

اشرار زبون یکسر، سرمست می عصیان

 

آن ناطق قرآن را آماج نمودستند

گاهی به سنان گاهی بر نیزه و گه پیکان

 

هنگامة حشر است این، یا وقت نماز ای دل؟

ای کاش بدانستی منظور شه خوبان

 

آن حجّت حقّ آری با شیوة جانبازی

آموخت به ما ایمان هم بندگی یزدان

 

هم عزّت و حرّیت هم عشق و جوانمردی

هم درس فداکاری هم رسم و ره ایمان

 

آری ره دینداری باید ز حسین(ع) آموخت

این قول نبی‌(ص) باشد:«هم عترت و هم قرآن»

 

او شمس هدایت بود، کز آن همه ایثارش

رسم و ره دینداری آموخت به هر انسان

 

هر درد نهان داری، درمان شود ای (فانی)

گر از دل و جان باشی در بندگی سلطان

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام حسین (ع) احوالات ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

بام کلیسا

 

عزیزیم گل خبردار اول داخی اسرار شیدادن

قولاق ویر تا دییوم دلدن بیرآز سر تولادن

 

گزیردیم من خراباتی دونن سرگشته و حیران

کی گوردوم بیر ملک سیما باخیر بام کلیسادن

 

کمان ابرولری یاده سالیر مسجدده محرابی

پریشان کاکلی ایلور حکایت مین چلیپادن

 

یوزی آی تک ایدیب روشن تمام کون و امکانی

ایله روشندی کی گویا آلوبدور نور بیضادن

 

خطا ایدیم گذشت ایله جمالین آیه بنزددیم

کی آی آلمیشدی اوز نورین او بانوی ثریادن

 

باخان اول قامت سروه دییردی مست و بی پروا

قیامت قامتی آلموش ملاحت شاخ طوبادن

 

شراب آخمیشدی لعلوندن توکولموشدی زنخدانه

دییرسن آب حیوان دور جالانمیش جام مینادن

 

خمار گوزلر سوزوب مخموردور گویا شرابیله

گورن سویلر ایچیب یارب بو دلبر هانسی صهبادن

 

خدنگ تار مژگانی کی دوزموش چشم مست اوسته

کمان ابرویه خم ویردی آتیب بیر اوخ او بالادن

 

دیدیم رحم ایت منه جانا یاخین دور جان وییرم غمدن

کی گر رحم ایله سن اجرین آلارسان سن مسیحادن

 

تبسم ایلدی باخدی منه اول یار بی همتا

اورک گیتدی یخیلدیم جذبه های چشم شهلادن

 

گلوب آهسته دلداریم اوتوردی باشیم اوستونده

دیدی ای خسته دل فانی آییل جانا بو رویادن

 

آییل دیم مست و آشفته اوتوردوم مات و حیران تک

گینه جومدوم خیالاته کلام یار زیبادن

 

خطاب ایدی گینه یاریم آییل جانا آییل جانا

دیدیم دلدن بحمدالله نظر وار حی دانادن

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: غزل ,
زبان شعر و شاعر: نوحه ترکی , فانی تبریزی

-------------------------------

مشکات وجود

 

ای فروغ عارضت مصباح مشکات وجود

وی تجلاّی جمالت‌ آیت حُسن ودود

 

ای یگانه پادشاه عاشقان در ملک عشق

دارم از جان بر حضورت صد سلام و صد درود

 

بی‌ولایت زندگانی جان خود آزردنست

با ولایت لیک باشد سر بسر شور و صعود

 

بی‌ولایت عالم اندر ظلمت و جهل و رکود

با ولایت کون و امکان رشگ جنّات الخلود

 

بی‌ولایت عاقلان مشغول عقلند و غرور

با ولایت عارفان مست حضورند و شهود

 

بی‌ولایت عاقلان محروم رُشدند و کمال

با ولایت عارفان سرمست احسانند و جود

 

با تو بودن آری آری رمز و راز بندگی است

ورنه بی‌تو هیچ هیچ است این قیام و این قعود

 

حکم و فرمانت بود چون نافذ اندر ماسوا

زان به پیشت جمله عالم در رکوعند و سجود

 

رمز و راز خلقتی و علّت ایجاد کون

ای فدای تار مویت جمله از بود و نبود

 

گشته ذکر بیدلان هر روز و شب در هجر تو

در فرج تعجیل کن ای حجّت حیّ ودود

 

پرده از رخ بر فکن ای ماه عالمتاب حسن

تا که گویم الله الله مَه نقاب از رخ گشود

 

جملة گل‌ها خدایا از خزان پژمرده‌اند

آن نسیم جانفزا را گو بیاید هر چه زود

 

کی بگنجد وصف او در وسعت اندیشه‌ها

لیک دل گوید مرا اوصاف او باید ستود

 

آنکه در وصفش غزلخوان است ذرّات جهان

کی توان در مدحت او «فانیا» شعری سرود

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام زمان (عج) ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

-------------------------------

طرّة هندو

 

نور هستی از طلوع روی توست

ظلمت امکان سواد موی توست

 

آفتاب و ماه در نیلی قباب

پرتوی از قدرت بازوی توست

 

ظلمت شب در دل هر صبحگاه

آیتی از طرّة هندوی توست

 

آن که خور را مست کرده در فلک

یک نگاه نرگس جادوی توست

 

طاق محراب نماز عاشقان

روی هم پیوسته چون ابروی توست

 

جان همیشه در کمند زلف یار

دل گرفتار و اسیر موی توست

 

نغمة مستان حق هر نیمه‌شب

شمّه‌ای از ذکر های و هوی توست

 

جُنب و جوشِ عالم هستی عیان

روز و شب افتان وخیزان سوی توست

 

این دل شوریده را بهر علاج

درد تو جانا یقین داروی توست

 

مرحمِ زخمِ دلِ «فانیّ» زار

بی‌گمان آن رحمت نیکوی توست

 

استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

موضوع: حضرت امام زمان (عج) ,
زبان شعر و شاعر: نوحه فارسی , فانی تبریزی

اینستاگرام نوحه باران

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">